خانوم وکیل
|
|
امروز با دوستم فرشید و مادرش رفتیم پیش یه وکیل . آخه دایی فرشید هم براش از آمریکا دعوتنامه توریستی فرستاده . یه سری کارها رو من خودم قبلا از اینور و اونور کسب اطلاع کرده بودم و به نظرم اومد که بد نباشه با خانوم وکیل هم درمیون بگذارم . از در که وارد شدیم با یه دختر جوون حدودا 32 یا 33 ساله روبه رو شدیم که همون خانوم وکیل بود . بیچاره اینقدر به خودش رسیده بود که فکر کردیم شاید داره میره پاتختی . مدارک فرشید رو ازش گرفت و یه چیزهایی ازش پرسید و یادداشت کرد . اینجا بود که شیطون درون من بیدار شد و تصمیم گرفتم محکش بزنم . چندتا سوال ازش پرسیدم راجع به پیکاپ ویزا , نوبت گرفتن از سفارت آمریکا توی آنکارا , خرید کردیت کارت , نوع ویزای فرشید که احتمالا B2 باید باشه و ... . طفلی دختره دیگه داشت گریش میگرفت . بالاخره تسلیم شد و اعتراف کرد که پرونده رو با یکی از موکل هاش که آژانس توریستی داره میخواد درمیون بگذاره و از اون کمک بخواد . توی چندتا مورد هم قبلا همین کارو کرده که البته هیچ کدوم ویزای آمریکا نبودن . اینقدر بهم ریخته بود که راجع به دستمزد دیگه حرفی نزد و گفت از اون موکلش میپرسه و به ما اطلاع میده . منم با نگاهی پیروزمندانه به مادر فرشید نگاه کردم و یه دونه شکلات درشت کاکائویی ازون خارجی هاش از روی میز برداشتم و از خانوم وکیل خداحافظی کردیم . هر چی فکر میکنم میبینم فرشید اینقدر بی دست و پاست که شابدالعظیم هم به زور میتونه بره . ولی بعد یادم میاد آدمهای ساده ای رو که در عین سادگی خدا براشون کارسازی میکنه . خدایا یه خورده هم هوای مارو داشته باش . هرچی که صلاح من هست همون رو رقم بزن . اگر صلاح نیست که برم بهم بفهمون که بیخودی وقتم رو تلف نکنم .
نظرات شما عزیزان:
|
شنبه 22 مهر 1391برچسب:, |
|
|
|