یواشکی های یه جوون ایرانی

یواشکی های یه جوون ایرانی

پسر شجاع
پسر شجاع

به وبلاگ من خوش آمدید


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان

یواشکی های یه جوون ایرانی

و آدرس topboys.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

گاه و بی گاه عکاسی

این‌ها را نمی‌گویم

پرپــــرواز

کیت اگزوز

زنون قوی

چراغ لیزری دوچرخه

مطالب اخير

عسل بدیعی

برنامه نویسی

مسکن

این‌ها را نمی‌گویم

کویر متین آباد

کویر مرنجاب تعطیل

پایگاه عکاسی چیلیک

یه عالمه کار

ثبت نام در لاتاری سال 2013

سامانه دریافت سابقه کار

سرخک

سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران

پاک شد

ریز نمرات دانشگاه آزاد اسلامی

پاستور

واکسیناسیون

خانوم وکیل

گواهی تمکن مالی

یه خبر خوب

فرصت دوباره

ثبت نام آزمون ادواری فنی و حرفه ای

خواستن و رسیدنه

کپی برداری

نويسندگان

پسر شجاع

پیوند های روزانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی

ارسال هوایی بار از چین

خرید از علی اکسپرس

الوقلیون

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 29
بازدید ماه : 29
بازدید کل : 2355
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1

خانوم وکیل

امروز با دوستم فرشید و مادرش رفتیم پیش یه وکیل . آخه دایی فرشید هم براش از آمریکا دعوتنامه توریستی فرستاده . یه سری کارها رو من خودم قبلا از اینور و اونور کسب اطلاع کرده بودم و به نظرم اومد که بد نباشه با خانوم وکیل هم درمیون بگذارم . از در که وارد شدیم با یه دختر جوون حدودا 32 یا 33 ساله روبه رو شدیم که همون خانوم وکیل بود . بیچاره اینقدر به خودش رسیده بود که فکر کردیم شاید داره میره پاتختی . مدارک فرشید رو ازش گرفت و یه چیزهایی ازش پرسید و یادداشت کرد . اینجا بود که شیطون درون من بیدار شد و تصمیم گرفتم محکش بزنم . چندتا سوال ازش پرسیدم راجع به پیکاپ ویزا , نوبت گرفتن از سفارت آمریکا توی آنکارا , خرید کردیت کارت , نوع ویزای فرشید که احتمالا  B2 باید باشه و ... . طفلی دختره دیگه داشت گریش میگرفت . بالاخره تسلیم شد و اعتراف کرد که پرونده رو با یکی از موکل هاش که آژانس توریستی داره میخواد درمیون بگذاره و از اون کمک بخواد . توی چندتا مورد هم قبلا همین کارو کرده که البته هیچ کدوم ویزای آمریکا نبودن . اینقدر بهم ریخته بود که راجع به دستمزد دیگه حرفی نزد و گفت از اون موکلش میپرسه و به ما اطلاع میده . منم با نگاهی پیروزمندانه به مادر فرشید نگاه کردم و یه دونه شکلات درشت کاکائویی ازون خارجی هاش از روی میز برداشتم و از خانوم وکیل خداحافظی کردیم . هر چی فکر میکنم میبینم فرشید اینقدر بی دست و پاست که شابدالعظیم هم به زور میتونه بره . ولی بعد یادم میاد آدمهای ساده ای رو که در عین سادگی خدا براشون کارسازی میکنه . خدایا یه خورده هم هوای مارو داشته باش . هرچی که صلاح من هست همون رو رقم بزن . اگر صلاح نیست که برم بهم بفهمون که بیخودی وقتم رو تلف نکنم .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





شنبه 22 مهر 1391برچسب:,

|